مشاهده پست های پاسخ داده نشده | مشاهده موضوعات فعال
مشاهده پست های خوانده نشده
قوانین انجمن
به عموم همشهریان آیسکی توصیه می شود که در این قسمت فعالیت نمایند
|
|
نویسنده |
پیغام |
Morteza Arabi
|
|
تاریخ عضویت: 11 90 اسفند 00:49 پست: 189 سن: 34 محل اقامت: زاهدان
نام و نام خانوادگی:
جنسیت: مرد
|
کاش هنوز همه رو 10 تا دوست داشتیم
بچه که بودیم...!- بچه که بودیم، چه دلهای بزرگی داشتیم، اکنون که بزرگیم، چه دلتنگیم! - کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود. - کاش برای حرفزدن، نیازی به صحبتکردن نداشتیم و فقط «نگاه» کافی بود. - بچه که بودیم تو جمع گریه میکردیم، بزرگ که شدیم، تو خلوت.- بچه که بودیم راحت دلمون نمیشکست، بزرگ که شدیم، خیلی آسون دلمون میشکنه. - بچه که بودیم همهرو ۱۰تا دوست داشتیم، بزرگ که شدیم، بعضیهارو هیچی، بعضیهارو کم و بعضیهارو بینهایت دوستداریم.
- بچه که بودیم قضاوت نمیکردیم و همه یکسانبودن، بزرگ که شدیم، قضاوتهای درست و غلط موجب شد که اندازهی دوستداشتنمون تغییر کنه.- بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم، یکساعت بعد از یادمون میرفت، بزرگ که شدیم، گاهی دعواهامون سالها تو یادمون میمونه و آشتی نمیکنیم.- بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم میشدیم، بزرگ که شدیم، حتی ۱۰۰تا کلاف هم سرگرممون نمیکنه.- بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود، بزرگ که شدیم، کوچکترین آرزومون، داشتن بزرگترین چیزه.- بچه که بودیم آرزومون بزرگشدن بود، بزرگ که شدیم، حسرت برگشتن به بچگیرو داریم.- بچه که بودیم تو بازیهامون همهاش ادای بزرگترهارو درمیآوردیم، بزرگ که شدیم، همهاش تو خیالمون برمیگردیم به بچگی.
|
|
بالا |
|
|
Morteza Arabi
|
|
تاریخ عضویت: 11 90 اسفند 00:49 پست: 189 سن: 34 محل اقامت: زاهدان
نام و نام خانوادگی:
جنسیت: مرد
|
لالایی زیبای ابدی زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز ...پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد. پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود! از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !
|
|
بالا |
|
|
ayask
|
|
تاریخ عضویت: 4 90 اسفند 20:56 پست: 494 سن: 39 محل اقامت: بندرعباس
نام و نام خانوادگی:
جنسیت: مرد
|
|
بالا |
|
|
Morteza Arabi
|
|
تاریخ عضویت: 11 90 اسفند 00:49 پست: 189 سن: 34 محل اقامت: زاهدان
نام و نام خانوادگی:
جنسیت: مرد
|
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟ چرا عاشقم هستی ؟ پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی ؟!!!! پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم . شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی !!!! پسر گفت : خوب ... من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی چون صدای تو گیراست چون جذاب و دوست داشتنی هستی چون باملاحظه و بافکر هستی چون به من توجه و محبت می کنی تو را به خاطر لبخندت دوست دارم به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت نامه بدین شرح بود : عزیز دلم !!!تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم ..... اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمی توانم دوستت داشته باشم دوستت دارم چون به من توجه و محبت می کنی ...... چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم دوستت داشته باشم تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم ..... آیا اکنون می توانی بخندی ؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی ؟ ...... پس دوستت ندارم اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد در زمان هایی مثل الان هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم آیا عشق واقعا به دلیل نیاز داره؟ نه و من هنوز دوستت دارم . عاشقت هستم!!!!!!!!!
|
|
بالا |
|
|
Ali
|
|
تاریخ عضویت: 11 90 اسفند 12:49 پست: 583 محل اقامت: ayask
نام و نام خانوادگی:
|
خعلی باحال بود مرتضی جون......خیلی حال کردم
|
|
بالا |
|
|
amirmod
|
|
تاریخ عضویت: 25 91 فروردین 22:26 پست: 100 سن: 33 محل اقامت: آیسک.فردوس.تهران
نام و نام خانوادگی:
جنسیت: مرد
|
البته من فکرمیکنم اگه درجواب سوال بجای گفتن ویژگیهای ظاهری ازشخصیت طرف مقابلش میگف دیگه به این راحتی ازدستش نمیداداحساس میکنم درکنار این نیروی درونی ویژگیهای شخصیتی هم میتونه خیلی مهم باشه
|
|
بالا |
|
|
rasulheravi
|
|
تاریخ عضویت: 21 90 اسفند 10:01 پست: 163
نام و نام خانوادگی:
جنسیت: مرد
|
سلام تكان دهنده بود ........زيبا بود.............اعجاب آور بود............... آخرش بود...................................................
|
|
بالا |
|
|
چه کسی آنلاین است |
کاربران حاضر در این انجمن : کاربر عضو شده ای موجود نیست و 1 مهمان |
|
در این انجمن نمیتوانید موضوعات جدیدی ارسال کنید در این انجمن نمیتوانید به موضوعات پاسخ دهید در این انجمن نمیتوانید پست خود را ویرایش کنید در این انجمن نمیتوانید پست های خود را حذف کنید در این انجمن نمیتوانید پیوست ارسال کنید
|